۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

چه بی تفاوت

دلیلی نیست که همیشه آدم عاشق چیزی باشد یا از چیزی متنفر باشد. نمونه ی بارز آن منم. هر چه به مخ پیزوری ام زور می آورم ، چیزی پیدا نمیکنم که عاشقش باشم یا ازش متنفر باشم. اهمیت گرفتن را همانقدری دوست دارم که دوست ندارم. همانقدر که شنیدن لفظ " امشب در شباهنگ " آن مجری چانه کوچک برایم شور است، همانقدر هم ترش است و همانقدر که عاشق شوری نیستم از شیرینی و ترشی  هم متنفر نیستم و همانقدر که تلخی را دوست دارم همانقدر هم دوست ندارم. من می توانم برای بار چهارم سریال فرار از زندان را ببینم و همانقدر هم میتوانم نبینم. آنجوری که به آن میز کوچولو های وسط پیتزا علاقه نشان میدهم، به انتظار در فرودگاه هم نشان میدهم.
 شاید برای همین است که هیچ وقت برای هیچ چیز نمی جنگم. هر وقت جنگیدم حتمن باید ادامه ی همین مطلب بنویسم که بفهمم اخلاقم تغییر کرده و یادم باشد دلیل اینکه چیزی برایم مهم شده را هم بنویسم. باشد که پیر شدنم را به چشم ببینم.

پانویس:
قرار بر این بوده خودم را از تغییر ذائقه ام خبر کنم، زیاد است شمار مواردی که نقض کرده ام این پست را، فقط همین را بنویسم که خیلی داستان ها در سایه ی گذر عمر به مزاجم متفاوت می آیند که دلیلشان هم چندان قابل توضیح  نیست
غرغر های مربوط به گذران نفرت انگیز زمان
راه (2)
روزی من هم خاطره شدم
مناجات
از اون روزای پر ماجرا



۲ نظر:

  1. (Traditional English Rhyme - 17th Century)

    Remember, remember the fifth of November
    Gunpowder, treason and plot
    I see no reason why gunpowder treason
    Should ever be forgot

    Guy Fawkes, Guy Fawkes, 'twas his intent
    To blow up the King and the Parliament
    Three score barrels of powder below
    Poor old England to overthrow
    By God's providence he was catched
    With a dark lantern and burning match
    Holloa boys, holloa boys
    God save the King!
    Hip hip hooray!
    Hip hip hooray!

    A penny loaf to feed ol' Pope
    A farthing cheese to choke him
    A pint of beer to rinse it down
    A faggot of sticks to burn him
    Burn him in a tub of tar
    Burn him like a blazing star
    Burn his body from his head
    Then we'll say ol' Pope is dead.
    Hip hip hooray!
    Hip hip hooray!

    م.م،1.0.1

    پاسخحذف
  2. ((ﺑﻪ نیلو ﻣﯿﮕﻦ؛
    (ﺑﻨﻮﯾﺲ ﻣﻨﺎﺭ.)
    ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻪ؛ ﭼﻨﺎﺭ!
    ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻦ؛
    (ﺑﺨﻮﻧﺶ!)
    ﻣﯿﮕﻪ؛
    (ﺧﯿﺎﺭ!)

    م.م،1.0.1

    پاسخحذف

دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم