دلم می خواهد سردم باشد ، بروم بچپم زیر پتو، با سیگارم.
پلک هایم سنگینی کنند، بالش را هم پرت کنم به منتها الیه دور دست...
دلم می خواهد همان
جا بخوابم ، خواب ببینم که بیدار شدنی در کار نیست ،
صدای گنجشک نیاید ، صدای ساعت نیاید ،
دلم می خواهد سرد باشد ، مثل قدیم ها...
یخ زده بهتر است باشند حدقه ی چشم هایم ، تا خشک شده
فقط کافیست ایمان بیاوری
پاسخحذفاوهوم...
حذفهیچ وقت هیچ چیز متعادل نمیشه مگر با تغییر در بینش . . .
پاسخحذفهیچ وقت هیچ چیز متعادل نمیشه.
حذفمیگه:بفرما!
پاسخحذف-:...
سیگارش رو عمودی گرفته،میگه:خالی نیستش!
-:...
عصبی منو نگاه میکنه،نیم غلاف،بی حوصله دردسر!
دوربین،کولی رو یه وری کردم مثل خرچنگ میرم کنارش،بی کلام،پاسش رو میگیرم و پن، شیش تا بلبلی، ته دیگ رو با حسرت میدم جلوی چشمای گرد شدش!
میگه:ماااااشالله!نفست حقه!
-:...
حبسی رو ول میکنم بالا! چمباتمه میزنم! لای درهمی کوله گمم.
میگه:چه عجب!فکر کردم ابد دادی حکمو! شرمنده کم بود.
-:...
پیداش کردم، بد یه راه مالیدن و لب گرفتن ،امادست!
میگه:جوووون!
-:...
خیره نگاش میکنم،میزارم اروم وسط لباش،چشماش برق میزنه و
میگه:علفه!لامصب!چه گنده بوش!بردی که هوش و!
-:...
سه تا کام،میره حبس که پاس بده،دیگه نگاش نمیکنم،حتی نمیشنوم دیگه چی میگه،مه و سرمای گس اول صبح و اتیش حلب
،یه شخصی بعد بیداری،تکرار یه پایداری همیشگی، کار داده دستم دوباره،گم گرما سرما،جوونه خیالم رو تو دل جنگل میکارم و...
دست سر شونه بهم میگه:... .
-:... .
م.م،1.0.1