۱۳۹۴ مرداد ۸, پنجشنبه

رفت و مى رود

رفت و رفت و در محفل هر انسان و غير انسانى، آنى نشست

و نيك نگريست آنها را 

كه در خيالات بيمارگونه ى خود فرو رفته اند

اما مجادله هيچ نكرد

وعده هيچ نداد

بارى بيزارى خود رابه ديوانگى هاى خطرناك پرده نپوشيد

چون ماده گربه اى لوند كه عتاب بر او رفته باشد در ازدحام 

و در خفا با صداى آهسته چشمانش رخشان شد

اما به همان آهستگى، و بى هيچ سلاح يك تنه انقلاب كرد

به قيمت يك سلامتى ناقابل

افسار تملك از دست آنان كه بدان چنگ ميزدند كشيد، 

و خود آن را با صلابت گرفت

خود هزار گروهك انقلابى بود

كه مى بايد از پا در مى آمد با هر گلوله ى خشونت و قضاوت

اما رفت و رفت و همچنان ميرود تا برسد



براى آناهيتا


۱۳۹۴ تیر ۲۵, پنجشنبه

يا قسم به آينه نمى چسبد

آينه بود كه ادعا مى كرد فقط با يك زن همبستر مى شود
وگرنه آنان در همان خيال تختى كه بودند خواب به خواب مى رفتند
اشتباه از آن زن بود
كه به بستر آينه پناه مى برد
او كه خود از آينه اى متولد شد
و هر آينه كدر تر شد
و در آينه شكست
و هزار دخترك غير اصيل از آن زن و آن آينه زاده شدند
كه همه ى آن ها وانمودى بيش نبودند 
و شاهدى را نمى يافتند 
كه براى ردِ 
  شايعه ى اصالتشان
كه براى ردِ 
  لاپوشانى هاى آينه 
بدو سوگند خورند
وگرنه -به خدا- آنان خود، همبستر آينه بودند

پ.ن.( يا زنى هيچ گاه دهان به قسم نگشود)