۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

تخ کن

لب بدوز ، دل بسوز ، مرگ بساز
پوست بکن عمرت را ، هسته اش را دور بنداز
نمک بپاش ، گاز بزن ، سیر شو
بدین شوریدگی هیچ بدبین مشو
صبر کن ، دفع کن ، یا تفش کن بعدن
سقطش کن آن حرامزاده را اصلن
گرسنه شوی وقتت تمام است
دفنش کن ، یک لقمه ی چپش کن ، چپش کن
می شود چپ کرد در مسیر راست هم
همه جا راستی ها لازمند قطعن
اول همه ی زورت را روی پای راست و بعد روی دست راست می ریزی. یعنی پدال گاز و ترمز دستی.
اگر راستی ها به راستی قدرتمند باشند ، دروغین نخواهد شد چپ شدنت
زندگی قاشق ندارد که
فقط چنگال دارد و چاقو
تکه تکه ات می کند و میبلعدت
مثل استیک با لیمو
می تواند در عرض ده دقیقه انقدر طولش دهد که ده ساعت بگذرد.
و می تواند جوری فرز باشد که در ده ساعت ، ده دقیقه زندگی کنی.
در هر صورت تو زود پیر می شوی
مگر آنکه آنقدر بی تفاوت باشی که فقط همان ده دقیقه را حس کنی
بی خیالی عمرت را به درازای نیل می کند ، به همین سادگی!

۱ نظر:

  1. میگن که:

    یک تولد یک مرگ
    زندگی یعنی این!
    سوختن ،ساختن ،چشم به آخر داشتن...
    فاصله یک نفس است
    زندگی نغمه ی غم باره ی یک فاخته است
    که تمام دنیا میله های قفس است
    ما همه محکومیم
    زندگی با اعمال شاغه
    از تولد تا مرگ....از تولد تا مرگ.....

    مرسی نیلو عالی بوووود:)

    پاسخحذف

دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم