۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

بیریز تو چایی

گاهی اتفاقاتی میفتد که هیچ چیز آن ها را حل نمیکند. حتا گذشت زمان که تقریبن حلال همه چیز است.گذشت زمان شبیه آب است. حلال خوبیست ولی همه چیز را حل نمیکند.بعضی چیزها هیچ وقت در آب حل نمی شوند. بستگی به ماده ی حل شونده اش دارد. اگر جنسش دارای شیشه خرده یا کینه ی شتری باشد هرگز حل نمی شود. یک حالت دیگر هم هست. گاهی موادی که خوب در آب حل می شوند هم در شرایطی دیگر حل نمی شوند و آن حالتی است که محلول اشباع شده باشد. آنقدر به زور هضم کرده که ناگهان بالا می آورد. اگر آرام به خوردش داده باشند حل می کند ولی با کوچکترین تلنگری....پوفففف...همه ی اضافات و عقده ها بیرون میزنند. اگر سرش را گرم کرده باشند و به خوردش داده باشند و یا دلگرمی بی مورد به او داده باشند هم با کوچکترین سوزی همه چیز را تف میکند و نفسش را آزاد می کند.آن هایی که میگویند بیدی نیستند که با بادی بلرزند، از طرف من بدانید که دروغ میگویند. اتفاقن با کوچکترین نسیمی میلرزند. هیچ بیدی نیست که هرگز نلرزد. این جزئی از طبیعت بید بودن است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم