۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

زور میزن

انسان اساسن به فشار ذهنی نیاز دارد. از جمله مصادیق این فشار های تحمیلی خود آگاهانه، نگاه کردن به اخبار است. چه خبرهایی که در تلویزیون ملی کشور تهیه و پخش می شود و چه خبرهایی که به قولی در رسانه های بیگانه پخش می شوند. چرا که انسان اصولن هم با شنیدن دروغ بارز و قوانین جدید تحمیلی ، و هم با شنیدن تفاسیری (حال چه مغرضانه چه بی طرف )درباره ی آن ها ، متحمل فشار عصبی می شود. چنان تعبیری فقط مربوط به خبر و تلویزیون و هرگونه رسانه و فقط زمان حال نیست. کما اینکه با نگاهی به گذشته های دور و بررسی انقلاب ها و جنگ های رخ داده در ملل مختلف مفهوم می شود که انسان از قدیم مایل به درک غم و اندوه و فشار عصبی بوده.به نحوی حتا شاعران و نویسندگان ایران باستان میتوانند نمونه ی وطنی این مصداق باشند. چرا که در اکثر اشعارشان میتوان عشق به فراق و دوری و رنج، دیده می شود. چه بسا این سخن به واقع حقیقی نباشد و بشر گذشته و امروز فقط خواستار تغییر در حالت روحی بوده و تنها دلیل چنین برآوردی این باشد که در این بین از غم و حالات منفی استقبال بیشتری به عمل آمده. اما باز هم نمی توان استقبال از غم و غضب را اتفاقی دانست چرا که با اندکی درایت به سادگی میتوان دریافت که بین دو ضدیت یعنی بین شادی و غم ، معمولن غم توسط افراد برگزیده می شود. برای مثال شمار بسیاری از افرادی که امسال ازدواج سلطنتی را تماشا میکردند و جشن و شکوه تاریخی اش را نظاره گر بودند، به احتمال قوی بدآن رشک می بردند و برای بدبختی خودشان اظهر ناراحتی می کردند. شماری از درخشندگان دنیای سینما و تلویزیون نیز بر این باورند که خنداندن بسی دشوار تر است از گریاندن کما اینکه هر چه بگویی مردم یاد بدبختیشان میفتند و اشکشان از دم مشکشان سرازیر می شود اما کم پیدا می شود موضوعی که خنده بر لبشان بنشاند.

۱ نظر:

  1. در این که به فشار نیازمندیم-ماانسانها،ما حیوانات و ...- که شکی نیست!
    این که به صورت خاص ذهن هدف باشد؟!
    کارمان کمی
    -آن هم فقط کمی تا قسمتی در بعضی مناطق کاملا و نیمه...-
    با مسائل سوقُ الجیشی و فرا من و تو یی
    -منطقه ای اَقَلَ کَم! حالا جهانیش،پیشکش!-
    در هم گره خورده و کور میشود
    - هر آن کس که نتواند دید-
    فقط دارم از خودم تفکر در وَ کُنم که؛
    موجودِ ذی شُعور، قانون گرا ، نظم پرست ،مُکتَسِب
    که در متن قصص از وی به عنوان (انسان) نام برده شده است.
    اصولاواصلا در (ناراحتی) با (نارحتی) ...رو، زیر ، پشت ،جلو ... کلا خود (ناراحتی) است ، بوده ،
    و خواهد بودن!
    اون تغییر حالتی که اِفاضه کرداین
    -بر وزن اِعماله کردن-
    عملا دستش به کجا بنده؟!

    م.م،1.0.1

    پاسخحذف

دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم