انسان اساسن به فشار ذهنی نیاز دارد. از جمله مصادیق این فشار های تحمیلی خود آگاهانه، نگاه کردن به اخبار است. چه خبرهایی که در تلویزیون ملی کشور تهیه و پخش می شود و چه خبرهایی که به قولی در رسانه های بیگانه پخش می شوند. چرا که انسان اصولن هم با شنیدن دروغ بارز و قوانین جدید تحمیلی ، و هم با شنیدن تفاسیری (حال چه مغرضانه چه بی طرف )درباره ی آن ها ، متحمل فشار عصبی می شود. چنان تعبیری فقط مربوط به خبر و تلویزیون و هرگونه رسانه و فقط زمان حال نیست. کما اینکه با نگاهی به گذشته های دور و بررسی انقلاب ها و جنگ های رخ داده در ملل مختلف مفهوم می شود که انسان از قدیم مایل به درک غم و اندوه و فشار عصبی بوده.به نحوی حتا شاعران و نویسندگان ایران باستان میتوانند نمونه ی وطنی این مصداق باشند. چرا که در اکثر اشعارشان میتوان عشق به فراق و دوری و رنج، دیده می شود. چه بسا این سخن به واقع حقیقی نباشد و بشر گذشته و امروز فقط خواستار تغییر در حالت روحی بوده و تنها دلیل چنین برآوردی این باشد که در این بین از غم و حالات منفی استقبال بیشتری به عمل آمده. اما باز هم نمی توان استقبال از غم و غضب را اتفاقی دانست چرا که با اندکی درایت به سادگی میتوان دریافت که بین دو ضدیت یعنی بین شادی و غم ، معمولن غم توسط افراد برگزیده می شود. برای مثال شمار بسیاری از افرادی که امسال ازدواج سلطنتی را تماشا میکردند و جشن و شکوه تاریخی اش را نظاره گر بودند، به احتمال قوی بدآن رشک می بردند و برای بدبختی خودشان اظهر ناراحتی می کردند. شماری از درخشندگان دنیای سینما و تلویزیون نیز بر این باورند که خنداندن بسی دشوار تر است از گریاندن کما اینکه هر چه بگویی مردم یاد بدبختیشان میفتند و اشکشان از دم مشکشان سرازیر می شود اما کم پیدا می شود موضوعی که خنده بر لبشان بنشاند.
در این که به فشار نیازمندیم-ماانسانها،ما حیوانات و ...- که شکی نیست!
پاسخحذفاین که به صورت خاص ذهن هدف باشد؟!
کارمان کمی
-آن هم فقط کمی تا قسمتی در بعضی مناطق کاملا و نیمه...-
با مسائل سوقُ الجیشی و فرا من و تو یی
-منطقه ای اَقَلَ کَم! حالا جهانیش،پیشکش!-
در هم گره خورده و کور میشود
- هر آن کس که نتواند دید-
فقط دارم از خودم تفکر در وَ کُنم که؛
موجودِ ذی شُعور، قانون گرا ، نظم پرست ،مُکتَسِب
که در متن قصص از وی به عنوان (انسان) نام برده شده است.
اصولاواصلا در (ناراحتی) با (نارحتی) ...رو، زیر ، پشت ،جلو ... کلا خود (ناراحتی) است ، بوده ،
و خواهد بودن!
اون تغییر حالتی که اِفاضه کرداین
-بر وزن اِعماله کردن-
عملا دستش به کجا بنده؟!
م.م،1.0.1