۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

ههندونه

اینکه ما از مریضی بچه سوء استفاده میکنیم خیلی هم چیز رقت باری نیست، قیافه اونجوری کردن هم نمیخواد واللا. دیگه هرچی باشیم از ا.ن بدتر نیستیم که از سوء استفاده هم بیشتر میکنه و وضعیت اینگیلیسو وخیم میدونه و میخواد گردان بفرسته واسه بررسی وضعیت حقوق بشر و نقضش و این اشعار. بچه مریضه. ما یدونه هندونه ی خوش استیل توی یخچال داریم. دیگه بهانه ازین بهتر هم مگه هست؟ درسته که ما هیچ کدوم ما تحتشو نداریم پاشیم هندونه رو ردیف کنیم بزنیم به رگ، ولی بالاخره بچه س، گناه داره، مریضه. همه جاش یه دونه هایی در آورده که دکتر گقته آبله مرغون نیست. خب لابد نیست، حرفیم نیست. ولی اینکه دکنر گفته پرهیز غذایی لازم نیست رو دیگه قبول نداریم. همه پا فشاری میکنیم که الا و بلا بچه باید خنکی بخوره. مادرشم که تا فهمید بچه مریضه گفت پس مهد کودک که نمیتونه بره، بمونه همونجا. باباشم که رفته مسافرت دور اروپا. فقط بلده ازونجا با بچه ش تلفنی حرف بزنه قربون صدقه ش بره. به دستور پدر، به بابای بچه نگفتیم بچه ت مریضه که نگران نشه. پشت تلفن که داشت  قربون بچه ش میرفت، پدرم گفت یه موقع بهش نگید بچه ش مریضه، پسرم بیخودی نگران میشه. منم مخصوصن بلند گفتم : چه نگرانی بابا؟ آبله مرغون که نگرانی نداره. و پدرم لب گزید و من دیگه ادامه ندادم. تلپاتی فکری که میگن اینجاها نمود داره که همه ذهناشون از تو در یخچال میگذره خیره میشه به اون هندونه که هیچکی کون قاچ کردنشو نداره. از قدیم گفتن، ما هم شنیدیم، شما هم شنیدید، چه بسا خیلیا دیده باشن حتا، که مادر دلسوزه. ما میگیم حالا اگه مادر دلسوز نبود مادر بزرگم شاید کارو راه بندازه. ولی من که روم نمیشه. محمد خوب روش میشه. با چشم و ابرو بهش اشاره میکنم نمیفهمه. ولی احتمالن لب خونیش خوب باشه. هی یواشکی لبامو مدل هندونه گفتن تکون میدم که یهو میفهمه. میگه مامان هندونه برا بچه خوبه. ههندونه. و ه رو مشدد میگه و من ذوق میکنم.
پا نویس: خودم هم از همین مریضیا گرفتم. راست میگفت، آبله مرغون نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم