۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

overwrought

این روز ها نه تنها کمک نمیخواهم، بلکه دوست دارم هرکه دست یاری سویم دراز کرد را به فحش خوارمادری مزین کنم که بسی بیخ حلقم مایه ی غم باد شده است. یا مثلن فحش باد...یا هرچه که نشانی از خفقان حنجره ای داشته باشد. و هرکه مرا همانگونه که هستم نپذیرد، به فلانم. آمیزه ای از طنز و اندرز رویم کار نمی کند. به فلانچیزم قسم که نمی کند. پی کارتان روید ای همه بی فلانچیزان. تو همین مایه ها مثلن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم