این روز ها نه تنها کمک نمیخواهم، بلکه دوست دارم هرکه دست یاری سویم دراز کرد را به فحش خوارمادری مزین کنم که بسی بیخ حلقم مایه ی غم باد شده است. یا مثلن فحش باد...یا هرچه که نشانی از خفقان حنجره ای داشته باشد. و هرکه مرا همانگونه که هستم نپذیرد، به فلانم. آمیزه ای از طنز و اندرز رویم کار نمی کند. به فلانچیزم قسم که نمی کند. پی کارتان روید ای همه بی فلانچیزان. تو همین مایه ها مثلن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم