۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

چولوس

سرگرمی اخیرم نگاه کردن به نوشته های در و دیوار جاده چالوس است.بدون دل خوش سفر کردن اینگونه است، با ضبط خاموش و حسرت خوردن به حال مردم سرخوش و *سخل نما که با آهنگ دل دیوونه میرقصند و جیغ میکشند و خود را جر میدهند بلکه من ولو شده روی صندلی عقب سری بچرخانم . منم اگر دلی خوش داشتم بعید نبود امثال همین کارها را بکنم . ولی اکنون حتا حال ندارم در دل به جواد بازیشان بخندم. به کثافت بازی ها و متلک های خالی از شعورشان. آری ای جوان هر کاری دل خوش میخواهد.حتا مستراح رفتن. حتا نفس کشیدن در این مه غلیظ. حتا نگاه کردن به ماشین  جلویی.
یکی مثل من ماشینش را گه گرفته در پارکینگ و یکی مثل این پیاده شده ناهار را لمبانده و توی سرما  به لاستیک ماشینش روغن میزند .یکی مثل من حتا یک زیرپوش هم نپوشیده چه برسد که لباس هم با خودش بیاورد. دو نفر هم مثل این دو با آستین کوتاه کاپشن به کمر سوار بر موتور با کوله پشتی تپل میروند شمال. لحظاتی پیش دیدم که می شود هفت نفری با ماشین تعلیم رانندگی هم رفت شمال، البته مشمول بر اینکه دل خوش موجود باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم