۱۳۹۲ فروردین ۱۷, شنبه

همیشه باید حق با کسی باشد؟


ب:
-          همیشه همین کارو می کنی، منتظری یه جمعی پیش بیاد، یه خوش گذرونی ای بشه، بزنی کاسه کوزه ی ما رو به هم. اصَن معلوم نیس چی می خوای از جون من، چی کار کنم برات؟ اون از دیشب که با  " ر"  دو تایی خودتونو چس کردید از اتاق بیرون نیومدید، اینم از امشب که اومدیم پیش اینا داری حال گیری می کنی. من و "کاف" هم می تونیم ازین کارا باهاتون بکنیم خب؛ میخوای بگم کاف دیگه بات حرف نزنه؟ اون رفیق منه، بگم حرف نزن حرف نمی زنه، "کاف" بیا اینجا . من شب و روز دارم به توی بی چشم و رو سرویس میدم، آخرم بر می گردی میرینی کف دست ما. (صدای آهنگ زیاد است، "ب" بلند می شود می رود سمت ماشین: ) خانوما یه کمی ماشینتونو بیارید عقب تر ، نزدیک آتیش ما، با هم برقصیم
"الف "عزیزم ! تو نمیای برقصی؟


الف:
-          من چیکار کردم؟ خودتم می دونی همه آتیشا از گور تو بلند می شه، من خیلی هم با جمع ok   ام ، مِث که کار دیروزتونو یادت نیس! اون رفتارای زشت و زننده رو می کنی بعد توقع چه رفتاری داری دیگه؟ که چی بشه "ب" ؟ خیلی مثلاً با شعوری با این حرکات و حرفا؟ به "کاف" چیکار داری؟ بگو نزنه خب، اونم رفیق توئه دیگه ، اگه حرف نزنه که اخلاقش مثل توئه ....  
"ر"! نگا تو رو خدا چیجوری رفته تو صورت اون دختره ی خراب ! معلوم نیس چی به هم دیگه می گن. اینم شانس منه. ده سال زندگیمو حرومِ چه مرد خانوم بازی کردم. تازه ننه باباش بهش می گن  : " پسرم با این دختر ازدواج نکنیا، این سلیطه س. " یکی نیس بهش بگه بی چشم و رو تویی با اون ننه بابات که با وقاحت نشستن تو خونه ای که من پول رهنشو دادم میگن پسرمون حروم شد.
(الف رو بر می گرداند) ببین حالا با پر رویی می گه پاشو برقص قاطی این خرابا
....


ر:
-          "ب"! نگو اینجوری، من و "الف" هم دیشب ناراحت شده بودیم خب! ینی چی که می گی "چس کردید خودتونو؟ "  هی نشستید با هم حرف اضافه زدید که:  "همه زنا فلانن، همتون مثل همید. زندگی بدون زن بهشته..."  ما هم تو بهشتتون ولتون کردیم. "کاف" هم جو گرفته بودش آتیشو زیاد می کرد، وگرنه اصن ازین اخلاقا نداره که با کسی حرف نزنه و اینا، "کاف" همیشه طرف حقه. ولش کن "الف" حرص نخور. پاشو بریم اینجا جای ما نیست...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم