۱۳۹۰ آذر ۱۸, جمعه

افسانه های موقع خواب :

یک پسر بزرگ بود که خیلی بزرگ بود. هر دفعه که از پنجره می پرید پایین ، اصلن پر در نمی آورد؛ شاتالاپ می خورد زمین از طبقه ی ششم . ولی قبلش توی راه یک تهران را چوب کاری می کرد، توک درخت ها را می چید ، بعد خودش می رفت توی آن گوری که برایش کنده بودند ، کاشته می شد ، بعده ها سبز هم می شد ، دست آخر می خشکید.
یک دختر کوچک هم بود. روزی سه بار می گفت کون لق مملکت و لیوانش را پر می کرد. ولی هر چه زور می زد دوگوله اش پر نمی شد. بعد دخترک می رفت سر گوری که باید می رفت می نشست ، تر می شد.
بعد یکی می آمد کبریت می کشید؛ تر و خشک با هم می سوختند.
بعدش هم که قصه ها به سر می رسید
ولی کلاغ ها به جای خاصی نمی رسیدند...

۳ نظر:

  1. یه پسر کوچ کول لو بود که هم اَش با اُلدوز و یاشار میرفت به شهر کلاغ ها پیشِ ننه کلاغه!
    تازه تمام اخبار (بِزن بُکُش به زور) ها رو حفظ بود
    -بینندگان عزیز توجه فرمائید،رزمندگان غیور-
    یه خانم بزرگ هم بود که روزی سی بار میگفت:
    (عاشقتم یعنی چی؟)
    ولی چون دوگول اَش کار نِ می کرد،
    وقتی بیست و سه اِش کامل می شد،هفت روزِه به زورِه (دگزا) ، (سردرد) و (دردسر) ، همه اَش رو یاداِش می رفت!
    پسرک! یه شب رفت بالهایش رو فروخت به (سِ می نوف) گفت؛(کونه لقِ ننه کلاغه!)
    اصلن هم پر در نِ می آراَم،ولی سر راه یه مملکت رو می کش اَم، می ریز اَم زباله دونی!
    خانم هم لباس زیر سکسی هاش رو ریخت زباله دونی کوچ کول لو شد روزی سی بار سرتِق می شد میگفت؛
    (کونه لقِ سِ می نوف اِت!) سی روزی دو بار هم یه استکان سم پسته می زد میرفت بیمارستان!
    دخترک و آقا یه روز خواب شون برد تو گوری کنده بودن با هم، دیگه از رویا بیدار نشدن!
    بعد یکی یه مجنون کاشت کنارِشون و کبریت زد به شمعِ شون!
    زیرِ گنبدِ کبود
    نه، ستاره
    نه، سرود
    جز (دخترک و آقا) هیش کی نبود

    م.م،1.0.1

    پاسخحذف
  2. می دونست ای! همۀ کلاغ ها به شهرشون میرسن،
    می دونست ای؟

    م.م،1.0.1

    پاسخحذف
  3. نه، نمی دونستم ، لابد انقـــــــــــــــــــــــد دیر می رسن که دیگه به عمر دختر کوچ کولوئه قد نمی ده. ولی بازم عب نداره، اگه بدونه بالاخره می رسن ، عب نداره ؛ خودش که می گه نداره حالا نمی دونیم بُزُگ که بشه فحشم می ده یا نه، همه گریه هاشو می کوبونه تو صورتم، یا نه، فَقَ نگام می کنه و از بغلم رد می شه و میشینه تو گوری که قدیما کنده بودن...

    پاسخحذف

دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم