۱۳۹۳ مرداد ۱۹, یکشنبه

در راستاى سقوط

-كاشكى منم امروز مى رفتم طبس

  • از زندگيت سير شدى؟

-اوهوم

  • چرا خب دخترم؟ چرا اين حرفو زدى؟

-خستمه

  • ببرمت مسافرت؟

-نه

  • طبس؟

-تو نبر، من خودم برم

  • نه بابايى اونجورى نمى شه، مى خواى بميرى؟

-اوهوم

  • خب من بهت مى گم چيكار كن، بگم؟

-اوهوم

  • پاشو از اين پنجره با سر بپر پايين اينجورى ( بعد سرش را دولا كرد كه ينى اينجورى)

-اينجورى خيلى ميترسم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم