زن هاى پِىْ خسته و تكرارى و حقير، خيانت ديده و رميده از مردهاى پيوسته كمر جنبان خستگى ناپذير ، تنها مى شوند. با يكى يك دانه بچه روى دست هايشان. با يك كوله بار كتاب و دفتر و مداد رنگى و ديكته و مشق آدينه. شايد زن ها اين را بى رحمى ، و مرد ها همين را طبيعت بنامند. همانچه كه براى القايش به ذهن بچه هاى اكنون روى دست مانده، و اندى سال بعد زير دست، به سادگى، با افاضه ى تركيب اضافىِ ”بى رحمى طبيعت“ ، سر و تهش هم خواهد آمد.
پ.ن.
افسانه ى حيات دو روزی نبود بيش
آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت
(كليم كاشانى)
پ.ن.*
بر زنان خسته كننده كوچيدن بايد
برون از برِ مردان خستگى ناپذير
اين كمر شكستگان چه مى دانند
زان كمر جنبانگان فعيل
(نيلفر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دیدگاهتون رو پرت کنید می گیرم